۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

ستاره های چشمهایت

فقط به من اشاره کن ٬
تمام می شوم شبی
سرِپیچ کوچه که می گردی
آرام ،چارقد سفید گلدارت را
در باد تاب بده.
عطر زلفهایت چند وقت پیشتر می رسد
من
من
آری من همان پسرکی هستم
که بالای درخت گردو هر روز منتظر است
گردو ها در زمستان چوب اند
و چشمهای من یخ زده اند
به کوچه باغیِ تاریک
ستاره های چشمهایت را
از زمین بردار
اینجا سخت آسمان تاریک است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر