۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

باد

دستهایم در باد
بوی تو می دهد
نفس می کشم تورا
دستهایم را به رقص می خوانی
دستهایم را به رقص می خوانی
سکوتهای دولا چنگی ات را می شکند باد
می شنوم صدای نفسهایت را
در بر می گیریم ات
می چرخم در تو
می گردم با تو
می گردم
می گردم
تا سیاهی
در سیاهی تو می شوم
به رقص می خوانیم
مماسِ تو که باشم
من به چشمهایم پاکی آموخته ام
نه نبند چشمهایت را
رهایم می کنی